طلب: تعهدی که بر ذمه شخصی به نفع کسی وجود دارد.
عرف: چیزی که در ذهن شناخته شده و مأنوس و مقبول خردمندان است.
عطف قانون به ما سبق: یعنی حکومت قانون نسبت به وقایعی قبل از تاریخ وضع و نشر آن.
عقد: تعهد یک طرف بر قبول امری که مورد قبول طرف دیگر باشد.
علت: امری است که به محض وقوع آن چیز دیگری بدون اینکه تأخیری رخ دهد به دنبال آن واقع شود.
عوض: در معاملات معوض هر یک از دو موضوع مورد معامله را گویند.
عین: اشیاء مادی مستقل.
غش: از جرایم مربوط به تقلب در کسب است.
غصب: تصرف در مال غیر به نحو عدوان.
غیر منقول: مالی که از جایی به جایی قابل انتقال نباشد مانند زمین و معدن.
قرض: عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین عقد مقدار معینی از مال خود را به طرف دیگر تملیک می کند و طرف او مثل آن را از حیث مقدار، جنس و وصف رد کند.
شاهد: کسی که شهادت بر امری می دهد.
شبه عقد: عبارت است از یک عمل ارادی که قانون آن را منع نکرده و بدون اینکه عقدی منعقد شود، ایجاد تعهد در مقابل غیر کند.
شخص: کسی که موضع حق قرار گیرد، مانند انسان و شرکت تجاری.
شرط: امری است محتمل الوقوع در آینده که طرفین عقد یا ایقاع کننده، حدوث اثر حقوقی عقد یا ایقاع را متوقف بر حدوث آن امر محتمل الوقوع کنند.
قسم: گواه گرفتن یکی از مقدسات بر صدق اظهار خود.
قصد: مصمم شدن به انجام یک عمل حقوقی از قبیل اقرار، بیع و غیره.
قولنامه: نوشته ای غالباً عادی حاکی از توافق بر واقع ساختن عقدی درمورد معینی که ضمانت اجرای تخلف از آن، مشخص است.
قیم: نماینده قانونی محجور که از طرف مقامات صلاحیتدار قضایی در صورت نبودن ولی قهری و وصی او تعیین می شود.
گرو : مترادف رهن است. گرودهنده، راهن و گروگیر، مرتهن است و گروگان عین مرهونه را گویند.
مؤجل: تعهدی که انجام دادن آن، مشروط به رسیدن اجل معین باشد.
مأجور: به معنای عین مستأجره استعمال شده است.
ماترک: مالی که با فوت مالک آن و به حکم قانون به وارث تعلق گیرد.
مالک: صاحب ملک، صاحب مال غیرمنقول، صاحب اراضی و صاحب سرمایه در عقد مضاربه.
مالکیت: حق ا ستعمال، بهر ه برداری و انتقال یک چیز به هر صورت مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.
مایملک: قسمت مثبت از دارایی شخص را گویند.
متصالح: قبول کننده را در عقد صلح گویند.
مثمن: معوض را در عقد بیع گویند.
مجنون: کسی که فاقد تشخیص نفع و ضرر و حسن و قبح است.
محجور : کسی که فاقد عقل یا رشد یا کبر باشد.
محق: کسی که ادعای او حق است.
محل اقامت: محلی که شخص در آنجا سکونت داشته و مرکز مهم امور او نیز در آنجا باشد.
مدیون: کسی که بر ذمه او تعهدی به نفع غیر وجود دارد.
مستعیر: کسی که مال غیر را به عاریه می ستاند.
مستغلات: اموال غیرمنقولی که مورد بهره برداری توسط مالک آنهاست.
مستودع: مرادف ودیعه گیر.
مشتری: کسی که در عقد بیع، قبول عقد می کند و عوض می دهد.
مصالح: کسی که در عقد صلح، ایجاب از ناحیه او است.
مضاربه: عقدی است که به موجب آن یکی از متعاملین سرمایه می دهد، با قید اینکه طرف دیگر با آن تجارت کرده و در سود آن شریک باشند.
معافیت : عفو از حق به معنی چشم پوشی از حق خود به نفع طرف است.
معاوضه: عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین مالی می دهد به عوض مال دیگر که از طرف دیگر اخذ می کند.
معوض: در عقد معوض مالی که از طرف ایجاب کننده داده می شود معوض نام دارد.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: آشنایی با مفاهیم و قواعد حقوقی ، ،
برچسبها: